من آنقدر دیوانهام
که وقتی دورم میزنی
باز نگران تواَم سرت گیج نرود!
.
.
.
چیست از این خوبتر در همه آفاق کار
دوست به نزدیک دوست ، یار به نزدیک یار
.
.
باور کن “من” تنهاترین ضمیر دنیاست
و “ او ” خوشبخت ترین ضمیر دنیا چون “ تو ” را دارد . . .
.
.
.
سخت است
“او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود !
.
.
.
ﻫﻤــــﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﻪ
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺑﻔﻬـــــــــﻤﻢ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺍﻣـــــــﯿﺪﻭﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿـــــــﺎﻡ
ﺑــــــﺎﻭﺭﮐﻦ . . .
.
.
.
بزرگترین روانشناسان دنیایند ، دو چشمت
این قدر که امیدوارم می کنند ، به زندگی . . .
.
.
.
لبانت قند مصری ، گونه هایت سیب لبنان را
روایت می کند چشمانت آهوی خراسان را
من از هر جای دنیا هرکه هستم عاشقت هستم
به مهرت بسته ام دل را ، به دستت داده ام جان را
.
.
.
به من شلیک کن
حتی اگر به هدف هم نزنی
برایت خواهم مرد . . .
شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی بینم
سرم قربان آن دشمن که بوئی از وفا دارد
غزال خوش صدا توئی
شیرین تر از عسل توئی
بین تموم آدما نگین بی بدل توئی
به خیال کدامین آرزو
صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
تک و تنها به خدا می شکنم
اشک ها ریزم اگر شب به آخر برسد
شب فقط یاد توام کاش به آخر نرسد
تو که قصد جدائی کرده بودی
خیال بی وفائی کرده بودی
چرا با این دل خوش باور من
زمانی آشنائی کرده بودی
دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت می خوام همیشه عاشق بمونی
روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم
تقدیم به کسی که کنارم نیست
ولی حس بودنش به من شوق زیستن می دهد
قـرار بـگـذار …
هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد
چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد
ادامه مطلب ...
میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
.
.
.
(اس ام اس عاشقانه آذر 92)
“تو” تنها یکیست آن هم تویی
من دیگران را “شما” خطاب می کنم . . .
.
.
.نخورده می،چه داند شراب یعنی چه/ندیده آب چه داند سراب یعنی چه
درست نیست که بدانی چه حالتی دارم/مرا ببین که بدانی خراب یعنی چه . . .
.
.
.عقل تا تدبیر و اندیشه کند
رفته باشد عشق تا هفتم سما
عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق بر کوه صفا . . .
(ویکتور هوگو)
.
.
.گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .
.
.
.در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن
کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن . . .
.
.
.روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !
چه کنم ؟
.
.
.دلم ، یک مزرعه مى خواهد
یک “تو”
یک “من”
و گندم زارى طلایى رنگ
که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد . . .