این بار من یک بارگی از عافیت بُبریده ام
در دیده ی من اندر آ، وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام
باید ببینمت !
چرا که روی نوار قلبی ام پیوسته نام تو بود
و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام
تو را تجویز کرده است
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلام هایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها تکیه داده بودم
اولم خنده ز بی دردی بود
آخرم گریه ز بی درمانی
در سایه دلشکستگی پیر شدم
غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم
تا آمدم آشنای قلبت باشم
گفتی که من از غریبه ها سیر شدم
(اس ام اس عاشقانه آذر 92 )
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد
خونه اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟
قلبشو رو پیش میده
جونشم ماه به ماه !
خدایا
کسی را که قسمت کس دیگریست
سر راهمان قرار نده
تا شب های دلتنگیش برای ما باشد
و روزهای خوشش برای دیگری
( اس ام اس تنهایی آذر 92 )
دلم برای کسی تنگ است که گمان می کردم
می آید ، می ماند و به تنهائیم پایان می دهد
آمد ، رفت ، و به زندگی ام پایان داد
(پارس اس ام اس )
از حساب و کتاب بازار عشق هیچ گاه سر در نیاوردم !
و هنوز نمی دانم چگونه می شود
هر بار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم ؟
میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
.
.
.
(اس ام اس عاشقانه آذر 92)
“تو” تنها یکیست آن هم تویی
من دیگران را “شما” خطاب می کنم . . .
.
.
.نخورده می،چه داند شراب یعنی چه/ندیده آب چه داند سراب یعنی چه
درست نیست که بدانی چه حالتی دارم/مرا ببین که بدانی خراب یعنی چه . . .
.
.
.عقل تا تدبیر و اندیشه کند
رفته باشد عشق تا هفتم سما
عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق بر کوه صفا . . .
(ویکتور هوگو)
.
.
.گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .
.
.
.در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن
کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن . . .
.
.
.روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !
چه کنم ؟
.
.
.دلم ، یک مزرعه مى خواهد
یک “تو”
یک “من”
و گندم زارى طلایى رنگ
که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد . . .
امروز انگار کسی آمد
و هوای دلتنگی ات را هی در آسمان اتاقم پاشید
یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم
چه تو باشی چه نباشی از سر دلتنگی
نگهش می دارم
دلتنگم برای کسی که
مدت هاست بی آن که باشد
هــر لحــظه زنــدگی اش کــرده ام
شب را دوست دارم
چرا که در تاریکی چهره ها مشخص نیست
و هرلحظه این امید در درونم ریشه می زند
که آمده ای ولی من ندیده ام
ادامه مطلب ...